سلام مجدد به تمامی دوستانم.
چند روزی بود که حس میکردم باید بنویسم.
شاید فقط یه حس باشه ولی هست پس در موردش مینویسم.
نیمدونم چرا یه مدتی عصبی هستم.پرخاشگر شدم. با خودم دچار درگیری شدم.موزیکهایی که گوش میدادم تغییر کردن.توان بدنیم دچار عفت محسوس شده.فکر میکنم به ته خط نزدیک شدم
.دیگه انگیزه برام نمونده.
برای ادامه دادن... برای جلو رفتن.... برای هر چیزی که فکر میکنین.
اعضا بدنم رو اهدا کردم...
دیگه از دارو خوردن و درد کشیدن خسته شدم...
دیگه از خندیدن های دروغین خسته شدم...
دیگه از ابراز احساسات ....
دیگه....
۲ نظر:
manzooram maskhare kardanet nabood man az ertebate search e shoma ba blog man taajob kardam , dar morede ahang e blog ham man 2 week iran nistam bargashtam , chashm
سلام
مرسی از این که سر می زنین
م منظورتون رو از این کامنت اخیر نفهمیدم و گمونم شما هم منظور من رو از اون پست خوب درک نکرده باشین .
من برام جالب بود که آدم ها چه جوری به وبلاگمن میرسن ... نه هیچ چیز دیگه
در هر صورت اگر منظورمو بد بیان کردم عذر می خواهم ...
امیدوارم باز هم تو بلاگ ببینمتون .
ارمغان
ارسال یک نظر