خسته ام،
خسته از تمام جهان
خسته از این زمان
که بیداد است جای هر عشق،
جای هر ایمان
خسته ام،
ای تمام آدمیان
روح من از فریب ها خسته است
هر دری می زنم وفا مرده است
در به روی امیدها بسته است
از محبت کسی نمی گوید
هیچ کس عشق را نمی جوید
دوستی واژه ای است ناخوانده
سر دیوارِ بی کسی مانده
گم شدم در میان حسرت ها
حسرت دوری از شرارت ها
حسرت لحظه های آرامش
حسرت دل بریدن از غم ها
خسته ام
خسته از ریاکاران
خسته از زاهدانِ بی بنیان
خسته از این جهانِ مکاران
خسته از جستجوی بی حاصل
در پی کیمیای یک انسان
وای بر من
شکسته بال و پرم
و مرا تا دیار انسان ها
روز تاریک و راه بی پایان
خسته از تمام جهان
خسته از این زمان
که بیداد است جای هر عشق،
جای هر ایمان
خسته ام،
ای تمام آدمیان
روح من از فریب ها خسته است
هر دری می زنم وفا مرده است
در به روی امیدها بسته است
از محبت کسی نمی گوید
هیچ کس عشق را نمی جوید
دوستی واژه ای است ناخوانده
سر دیوارِ بی کسی مانده
گم شدم در میان حسرت ها
حسرت دوری از شرارت ها
حسرت لحظه های آرامش
حسرت دل بریدن از غم ها
خسته ام
خسته از ریاکاران
خسته از زاهدانِ بی بنیان
خسته از این جهانِ مکاران
خسته از جستجوی بی حاصل
در پی کیمیای یک انسان
وای بر من
شکسته بال و پرم
و مرا تا دیار انسان ها
روز تاریک و راه بی پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر