مرداد ۲۲، ۱۳۸۴

Destiny سرنوشت


من سعی کردم که تنهائی رو بکشم
.و در جاودانگی مان بیندیشم

در بی نهایت...
خاطرات منجمد شده...

اشکها را از چهره دیروز به زدا...
زمانی برای تغییر,درد ها را ازبین ببر..
فرشته سرنوشت من
ایا مرا احساس میکنی ؟
I tried to murder the lonely,
Contemplate our mortality.
Into infinity,
Frozen memory
Wipe the tears from yesterday,
A time for change,
take the pain away.
Angel, my destiny,
Can you feel me?

هیچ نظری موجود نیست: